loading...
سایت سرگرمی تودرتو | کسب درآمد بالا | tudartu
محصولات پر فروش
محصولات ویژه
آخرین ارسال های انجمن
رضا بازدید : 2133 سه شنبه 22 اسفند 1391 نظرات (0)

 

اعتراف ميکنم يه شب رفتيم عروسي وقتي خانواده عموم اومدن گفتن نزديک بوده با يه تريلي تصادف کنن…تو خونه داشتيم حرف ميزديم رو کردم به شوهر خواهرم گفتم خدا بهشون رحم کرد خوب شد زير تليلي نرفتن….خدا ميدونه چقدر شوهر خواهرم مسخرم کرد..

?????????????اعترافات خنده دار?????????????

اعتراف ميکنم بچه بودم وقتي بارون ميومد تو راه برگشت از مدرسه با چکمه هام از جاهايي رد ميشدم که آب بيشتري جمع شده بود،کلي هم ذوق ميکردم که پاهام خيس نميشه…
عجب روزايي بود..

?????????????اعترافات خنده دار?????????????

ديشب پسردايام خونمون بودن بعد همينطوري بحث دايشون پيش اومد پسرداييم گفت که داييش با اينکه سنش زياده ولي بظاهر خيلي جوون مونده مامانمم خيلي جدي گفت آره آخه داييت خيلي بيعاره (بي آر؟)…
آقا يدفه خونه از خندمون منفجر شد آخه منظورش بيخيال بود (البته فک ميکنم منظورش اين بود)
اينم سوتي مامان گلم بود چيه فک کرديد فقط خودتون سوتي ميديد؟؟؟

?????????????اعترافات خنده دار?????????????

حتما شنيديد که به متولدين دهه 80 ميگن گودزيلا.؟؟ البته من بشخصه معتقدم اينا گودزيلارو هم رد کردن!!
ما يدونه از اين گودزيلا کوچولوها تو خونمون داريم چند وقت پيش داشتم کتلت درست ميکردم اومده آشپزخونه پيش دستيو پشت سرش قايم کرده ميگه خاله جون من خيلي دوست دارم تو هم منو خيلي دوس داري مگه نه؟
منم کلي ذوق کردم و گفتم آره نفسم قربونت برم.
پيش دستيو گرفت سمتم گفت حالا يدونه کوکو (کتلت) بهم بده!
اعتراف ميکنم تاحالا هيچکس انقدر خرم نکرده بود!!!!

اعترافات جالب و خنده دار(1),www.tudartu.ir


?????????????اعترافات خنده دار?????????????

يکي از دوستام تعريف ميکرد يدفه گوشي موبايلش افتاده بود تو ( گلاب به روتون ) طاق دستشويي بعد يه نابغه اي پيشنهاد داد که زنگ بزن ببين دقيقا کجا افتاده؟ بعد اين دوسته منم نابغه تر از اون، زنگ زد! گوشيه رو ويبره بوده کلا فنا شد.
بعد تصور کنيد تو اون لحظه قيافه دوستم
اون نابغه
مخترع موبايل
من بعداز شنيدن اين قضيه
شما بعداز خوندن اين مطلب؟؟؟

?????????????اعترافات خنده دار?????????????

بگم از سوتي دوستم:يه بار سر کلاس يه بحثي شد يکي از بچه ها ميخواست بگه قوطي شامپو گفت شوطي قامپو…مارو ميگي مرديم از خنده

?????????????اعترافات خنده دار?????????????

اعتراف ميکنم چند روز پيش دبير نداشتيم،کلاس ما هم به شيطنت معروفه(چون من دانش آموزشم ديگه!)دوستمو تو سالن ديدم،به بچه ها گفتم بياين درو بگيريم تا اذيتش کنيم.ازقضا مديرمون يه دبير شيمي رو واسه ما فرستاده بود.اينا پشت در منتظر بودن و در ميزدن ،ما هم درو گرفته بوديم.داد زدم گفتم ناخناتو نشون بده،بعد از چند دقيقه فهميديم اون دبير شيميه بوده.معاون گفت ازانضباط همتون دو نمره کم ميکنم.

?????????????اعترافات خنده دار?????????????

من بچگى ها از حموم بدم ميومد
اعتراف ميکنم يه بار بچه بودم اومدم خونه مامان و آجيم به زور انداختنم تو حموم جلوى درو گرفتن که نتونم بيرون بيام منم چاره اى نداشتم از پشت درو قفل کردم رفتم حموم کردم ميخواستم بيام بيرون هرکارى کردم در باز نشد اينقد در زدم مامانم اومد گفت چرا درو قفل کردى ديوونه, منم گريم گرفت گفتم همش تقصيره شماس الان چطورى بيام بيرون همينطور داشتم گريه ميکردم مامان گفت گريه نکن يه کليد اضافه داريم رفتن کليدو آوردن درو باز کردن منم خوشحال شدم در باز شد
بعد از اون حموم ديگه تا يکى دو هفته حموم نرفتم

?????????????اعترافات خنده دار?????????????

اعتراف ميکنم بچه که بودم هميشه پسرداييمو با پسرعمم اشتباه ميگرفتم يعني فکر ميکردم اين دوتا يکين!!! تا اينکه تو يکي از مهمونيا دوتاشونو باهم ديدم، اصلا باورم نميشد اينا دوتان!! جالبش اينجاست اونموقع پسرداييم مجرد بود پسرعمم بچه هم داشت ولي تشخيصش برا من خ سخت بود
الان هرچي فکر ميکنم هيچ نقطه مشترکي تو اون دو نفر پيدا نميکنم واقعا نميدونم چرا اونطوري فکر ميکردم؟؟؟
تازه اين قضيه تو خانواده ما ارثيه چون آبجيمم دوتا خاله هامو فکر ميکرد يکين!!

?????????????اعترافات خنده دار?????????????

يکبار گزارشگر راديو راجع به گياه خواري از داداشه دوستم نظر ميپرسه اونم جو گير ميشه ميگه گياه خواري خ چيزه خوبيه من خودم گياه خوارم گزارشگره ميگه مثلا چه غذاهايي ميخوريد؟ اونم ميگه مثلا قورمه سبزي، سبزي پلو.!

?????????????اعترافات خنده دار?????????????

اعتراف ميکنم که وقتي دوم دبيرستان بودم زنگ زيست وقتي دبير وارد کلاس شد همه بلند شديم من يواشکي صندلي دوستم را کشيدم وقتي ميخواست بشينه محکم خورد زمين همه خنديدندبعد از دوستم معذرت خواستم ولي خدا را شکر کردم که اتفاقي براش نيفتاد جوونيه ديگه کاريش نميشه کرد.

?????????????اعترافات خنده دار?????????????

اعتراف ميکنم سال73 که حدودا 5 سالم بود.يه روز که مامان و بابام سرکار بودن.رفتم کنار چراغ نفتي ببينم چطور اين وسيله ما رو گرم ميکنه.با استفاده از هوش و ذکاوت بالا فهميدم که آتيش باعث گرم شدنش هس.من هم چون اتاقم بسيار سرد بود تصميم گرفتم که با استفاده از نبوغ خودم اتاقمو گرم کنم.رفتم 1 کاغذ A4 برداشتم کردم تو چراغ نفتي تا روشن بشه و ببرم تو اتاقمو از گرماش استفاده کنم.کاغذ روشن شد.همين که شروع کردم به حرکت به طرف اتاقم کاغذ از دستم افتاد رو فرش و شروع کرد به سوختن.يادم مياد رفتم تو آشپرخونه و آب آوردم ريختم روش.گفتم الان که مامان بابا بيان کتک ميخورم.يادم اومد مادربزرگم که ?بار دستش سوخت ?کرم مخصوص ماليد به دستش.به هزار بدبختي اون کرم رو پيدا کردم و حسابي همه جا فرش که سوخته بود ماليدم تا زود خوب بشه ولي متاسفانه خوب نشد.کل فرش علاوه بر سوختگي به رنگ سفيد دراومد.وقتي بابام اومد خونه به خاطر اين کار فوق هوشمندانه بابام کلي بهم خنديد و بدوم هيچگونه خوردن کتک به آغوش خانواده بازگشتم.اون لحظه باور کنيد انقد که من خوشحال بودم از کتک نخوردن، اسرا جنگ تحميلي خوشحال نبودن از بازگشت به وطن


منبع:smscamp.ir

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
محصولات ویژه فروشگاه با تخفیف عالی
درباره ما
Profile Pic
سایت تودرتو فعالیت خود را در زمستان 1391 شروع کرده و به سرعت در حال ارتقاء می باشد.با عضویت و شرکت در بحث ها از وبگردی لذت ببرید و با اشتراک گذاری پست دلخواه خود در شبکه های اجتماعی مطالب را به دوستان خود نشان دهید...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟